من فکر میکنم 25 سالگی یعنی یک تولد دوباره و من سالهاست منتظر رسیدنِ این روز هستم :)
حالا جشن تولد 25 سالگی ام مصادف شده است با یکی دیگر از مراحل زندگی . در قسمت هفتم ، آقای بنفش قرار است پا به یک دنیای جدید بگذارد و به همین دلیل مجبور است از شما دوستان نازنین برای مدتی دور باشد ...
البته این پست یکی دیگر از خداحافظی های مسخره ی مُسری این روزها نیست ! لااقل برای منی که همیشه فوبیای ترک این خانه را داشته ام ، اما شرایط حاکم بر این روزها سعادت حضور در جمع دوستانه ـمان را برای مدتی از من میگیرد . روزی که دوباره مثل قبل به این خانه برگردم احتمالاً هوای بهمن ماهِ دوست داشتنی ام جایش را به یک اردیبهشت زیبا داده است و مطمئناً در سه ماه آینده خاطرات شیرین 32 ماه گذشته ام برایم کمرنگ نخواهد شد و من از همه ی شما برای ساختن این خاطرات " تمام قد " سپاسگذارم . از صمیم قلب امیدوارم وقتی یک روز دوباره لینک وبلاگ دوستان را باز کردم همه ـتان همچنان شاد و سرحال و به روز باشید . در طول این مدت بی شک هر وقت فرصتی پیدا کنم به همه ـتان سر میزنم . در این مدت مطمئناً دیدن خیلی چیزها من را به یاد هرکدامتان خواهد انداخت . احتمالاً این داستان دو طرفه باشد ، امیدوارم چیزهایی که من را به یاد شما می اندازد حاصلش یک لبخند شیرین باشد به یاد همه ی دونقطه پرانتزهایی که به اندازه ی چشمهایم دوستشان داشتم :)
ممنون بابت همه ی اتفاقات خوب ، همه ی شادی ها و همه ی درسهایی که از شما یاد گرفتم ...
شاد و موفق و پیروز باشید ، شب و روز همگی ـتان زیبا .
لینکهای مرتبط : ایــن و ایــن :))))
بعداً نوشت : نظرات همه ی دوستان رو خوندم ولی متأسفانه نمیرسم تک تک جواب بدم ، ممنون بابت لطفی که به بنده داشتید . من کوچیک همتونم . با احترام ، کسی که شما را دوست دارد ، آقای بنفش :)
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت